آنچه در جامعه ما، به شدت مغفول مانده و نادیده گرفته شده و حتی گاهی انکارمیشود؛ وجود زنان کارتن خواب و گورخواب و معتاد و بی سرپرست و بدسرپرست و یا فقیر مطلق است که ناچار از تکدی و زباله گردی هستند؛ زنانی که باید نهادهای حاکمیتی، بستهها و برنامههای حمایتی مختلف و بسیاری را برای اصلاح شرایط آنها، داشته باشند؛ زیرا شرایطی که نه فقط این زنان بلکه اغلب شهروندان ما، درگیر آن هستند، محصول سوءمدیریت در تمام طبقات هرم کشورداری و اداره امور اقتصادی مملکت است.
زبالهگردی زنان موجب دوری از خدا نمیشود!
زباله گردی در شهر تهران و اغلب شهرهای کشور به حدی افزایش یافته که موجب کسادی بازیافت کنندگان زباله شهرداری و این پیمانکاران شدهاند. مدتی است زنان فقیر، با سرپرست یا بی سرپرست هم به خیل زباله گردها افزوده شدهاند. اما گویا این زنان که تا کمر به داخل سطل زباله فرو رفتهاند، هم برای مسئولان و هم برای آن طلبههای شاکی از چند هنرپیشه، نامرئیاند چون نه خودشان و نه زندگیشان جاذبهای برای تماشا و دورشدن از انس با خدا ندارد. زنانی که صبح تا شب در میان زبالهها پرسه میزنند تا چیزی دستشان را بگیرد و به مراکز بازیافت در گودهای فرحزاد بفروشند و شب هنگام نانی در سفره خانواده بگذارند، گل سر ندارند. اصلا فرصت ندارند به آینه نگاه کنند و ظرافت و جاذبه زنانه آنها در میان زبالههای شهر گم شده است. اتفاقا اگر طلبههای محترم شاکی درپی انس با خدا هستند، بهتر است همان وقت را صرف تماشای این زنان کنند؛ زنانی با لباسهای ژنده و چهرههایی زود به پیری رسیده که نه آتشی در دل میافکنند و نه شوری برپا میکنند، اما برای هر فردی، به ویژه طلبههای علوم دینی، میتوانند فرصت انس و عبادت خدا را فراهم کنند؛ چرا که در شرایط فعلی اقتصادی کشورما، عبادت به جز خدمت خلق نیست. حتی اگر آن خلق، گل سر نداشته باشند که حتما ندارند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟